بلبل آهسته به گل گفت شبی
که مرا از تو تمنائی هست
من به پیوند تو یک رای شدم
گفت فردا به گلستان باز آی
گر که منظور تو زیبائی ماست
پا بهرجا که نهی برگ گلی است
نه ز مرغان چمن گمشدهایست
نه ز گلچین حوادث خبری است
گفت رازی که نهان است ببین
که خبر داشت که فردائی هست
پروین اعتصامی